كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع) امور فرهنگي وهنري قرآني تربيتي اعتقادي
| ||
|
علامت سازی را من از 15 سالگی در اصفهان شروع كردم. استادم «حاج محمد جوهریان» از اساتید فن فولادگری ایران بودند و من دو سال شاگردی ایشان را كردم. بعد به تهران برگشتم و شروع كردم به كار . الان حدود 40 سال است كه مشغول به كارهستم و تا امروز 140 عَلَم (علامت) ساختم. من خودم اهل تهران هستم. در خیابان 17 شهریور جنوبی كارگاه دارم و همه اندوخته ام همین كارگاهی است كه دارم. من عاشق فولاد بودم. پدرم مسگر بود. خانوادگی دست به چكش بودیم. من دوست داشتم كار فولاد را انجام بدهم. چون فولاد سخت است و هر كسی هم به دنبال كار سخت نمی رود. من دوست داشتم این سختی را برای خودم آسان كنم و این آهن سخت را مثل موم در دستانم نرم كنم . استاد از مشقت های آموزش و خاطرات دوران فراگیری این هنر برایمان بگویید: 15 سالم بود كه با استادم در حال ساخت مجسمه افراسیاب بودیم. كار به مرحله ساخت شنل رسیده بود. درون مجسمه افراسیاب خالی بود. من چهار پایه میگذاشتم و برای تكمیل شنل داخل مجسمه میرفتم. یك نوع سندانی داریم به اسم سندانی دو شاخ . من سندان دو شاخ را میگرفتم. ایشان از بیرون داغ میكردند و رده های عبا و قبا را میزدند. یعنی سه چهار رقم فرم میدادند كه نشان بدهد افراسیاب لباس به تن دارد. من ساعت ها داخل مجسمه بودم و آنقدر محیط داخل مجسمه گرم بود كه وقتی بیرون می آمدم مثل موش آب كشیده بودم. ولی خب، این هنر را با تمام سختی هایش دوست داشتم .كلا كار با فولاد را دوست داشتم و روی این حساب زجر این كار را زیاد كشیدم. دیگر خودم عین فولاد شدهام. شاگردی كردن آن زمان با امروز زمین تا آسمان فرق می كند. استاد، شاگرد را مثل اولاد خودشان میدانستند. من یك روز سر شیر میساختم. سر شیر در حرفه ما دو تكه است. یعنی سر عقاب میبریم ،جفت میكنیم و چكش كاری میكنیم كه بعد می شود سر شیر . عشقبازی برای آقا سیدالشهدا بود.عشق بازی چیز دیگری است؛ اگر میخواستم این هنر را جور دیگری ارائه كنم از مكتبمان فاصله میگرفتم. من می توانستم با این اژدها یك میز بسازم میتوانستم بهترین زندگی را داشته باشم. ولی چون میخواهم در خانه سیدالشهدا (ع) نوكری كنم به عنوان علامت ساز ماندگار شدم و خودم را وقف این كار كردم. یك روز از صنایع دستی به كارگاه آمدند و سر شیر را دیدند. گفتند استاد خیلی ها گچ این را هم نمیتوانند بسازند. چطور شما با فولاد این مجسمه را ساخته اید؟! گفتم اینها همه اش عشق است! دركار با فولاد تا عاشق نباشی، نمی توانی فرم بدهی. خدا میداند من با فولاد زندگی میكنم . یك عمری است كه ما هنرمان را به خاطر مكتبمان در طبق اخلاص گذاشتهام. الان خیلی از كارهای علامت سازی را با دستگاه قالب گیری می كنند و می زنند. درحالی كه همه این كار، فولاد و كار دست است. عشق بازی كار هر شیاد نیست این شكار و دام كار هر صیاد نیست عشقبازی را قابلیت لازم است طالب حق را حقیقت لازم است ... شاهد این مدعی خواهی اگر برحسین و حالت او كن نظر عشقبازی برای آقا سیدالشهدا بود.عشق بازی چیز دیگری است؛ اگر میخواستم این هنر را جور دیگری ارائه كنم از مكتبمان فاصله میگرفتم. من می توانستم با این اژدها یك میز بسازم میتوانستم بهترین زندگی را داشته باشم. ولی چون میخواهم در خانه سیدالشهدا (ع) نوكری كنم به عنوان علامت ساز ماندگار شدم و خودم را وقف این كار كردم. استاد این عجین شدن طریقت و هنر در زندگی شما چه بازتاب هایی داشته است ؟ ما عاشق اهل بیت(ع) هستیم و با اهل بیت (ع) معامله می كنیم. معامله ما چه گونه است؟ می گوییم آقا ما این را در طبق اخلاص گذاشتیم كه بیمهخودت شویم. من سی سال است كه حق بیمه پرداخت می كنم. 42 سال است كه خاك دستگاه پرداخت و خاك كوره را می خورم. تا حالا باید مرده باشم ولی به عشق اهل بیت(ع) زنده هستم و در سلامت زندگی می كنم. داستان هنر و هنرمند مثل داستان لیلی و مجنون است. شما یك هنرمند را پیدا نمی كنید كه واقعا زندگی كرده باشد، همیشه برای هنرمند زجر بوده و هست. مسیر هنر و هنرمند سیری است كه هنرمند باید آنرا طی كند تا به تكامل برسد.
مولوی عقب شمس راه افتاد و می گفت یا شمس ! ولی شمس میگفت یا علی! مولوی با خود گفت من این همه شعر در وصف مولا علی (ع) گفتم چطور نمی توانم بگویم یا علی. ناگهان مولوی درآب فرو رفت. شمس دستان مولوی را گرفت و او را از آب به بیرون آورد. سه بار مولوی به خاطر این فكر در آب فرو رفت و شمس او را بیرون كشید .شمس به مولوی گفت تو شمس را نمیشناسی! چطور میخواهی مولا را بشناسی!؟ما با این عقاید زنده ایم . مجسمه هایی كه برای عَلَم می سازید هر كدام نماد خاصی است .چرا در عَلَم این مجسمه ها استفاده می شود؟ مجسمه هایی كه اكثرا بر روی عَلَم كار می شود یكی مرغ صلوات است كه مرغ بهشتی است. در پرده های تعزیه خوانی هم دیده می شود؛ فقط صلوات می فرستد. آن یكی طاووس مظهر زیبایی است. خورشیدی كه بر بالهایش حك شده است نماد درخشندگی و نورانیت است و اشاره به آیه نورالسموات والارض دارد. كبوتر سمبل آزادی در تمام فرهنگ ها، اژدها سمبل زشتی و پلیدی در ایران و در چین و ماچین سمبل قدرت و ثروت است. در كتاب داوود(ع) نگهبان بهشت است. وقتی آدم و حوا گندم می خورند.خداوند اژدها را لعن میكند و پا را از او میگیرد كه میشود مار. هر جا زیبایی ها باشد زشتی ها آنرا احاطه میكنند. آیات قرآن زیبایی است و اژدها سمبل زشتی. اصلا قانون طبیعت این را میگوید هر جا زیبایی باشد زشتی ها آنرا احاطه میكند كه زیبایی ها خودشان را نشان ندهند . مجسمه هایی كه اكثرا بر روی عَلَم كار می شود یكی مرغ صلوات است كه مرغ بهشتی است. در پرده های تعزیه خوانی هم دیده می شود؛ فقط صلوات می فرستد. آن یكی طاووس مظهر زیبایی است. خورشیدی كه بر بالهایش حك شده است نماد درخشندگی و نورانیت است و اشاره به آیه نورالسموات والارض دارد. كبوتر سمبل آزادی در تمام فرهنگ ها، اژدها سمبل زشتی و پلیدی در ایران و در چین و ماچین سمبل قدرت و ثروت است. در كتاب داوود(ع) نگهبان بهشت است. وقتی آدم و حوا گندم می خورند.خداوند اژدها را لعن میكند و پا را از او میگیرد كه میشود مار. هر جا زیبایی ها باشد زشتی ها آنرا احاطه میكنند. آیات قرآن زیبایی است و اژدها سمبل زشتی. اصلا قانون طبیعت این را میگوید هر جا زیبایی باشد زشتی ها آنرا احاطه میكند كه زیبایی ها خودشان را نشان ندهند . با وجود این نكات در مورد نحوه آموزش هنر در دانشگاه ها چه نظری دارید؟ من دلم به حال دانشجویان مملكت می سوزد. اگر دانشجوی رشته هنر بتواند گلیم خودش را از آب بیرون بكشد و كار یاد بگیرد. با علم و سوادش میتواند سازندگی میكند و به كشورش خدمت كند. مساله این است كه باید دانشجو بتواند فردا جوابگوی خودش و استاد هنرمندش باشند. باید دانشجویان مملكت حداقل چهار ماه نزد یك استاد، دوره ببینند. تا وقتی كه فارغ التحصیل شدند، دستشان به سمت دولت دراز نباشد كه دولت برایشان كار درست كند. خودشان قادر خواهند بود كارگاهی بگیرند و كارآفرین باشند و هم روزی خود را كسب كنند و هم روزی رسان باشند. درباره كارگاه فلز رواق هنر فرهنگستان هنر چه نظری دارید ؟ من خودم را نسبت به فرهنگستان هنر متعهد میدانم. هرسال من را دعوت میكنند و بها میدهد و من هم می پذیرم. به این دلیل است كه ما دانشگاه زیاد داریم اما فقط یكفرهنگستان هنر داریم. خیلی دانشگاه ها به من پیشنهاد تدریس دادند ولی من نرفتم. ولی هر زمانی كه فرهنگستان هنر دعوت می كند، می آیم. چون بی واسطه با مردم و علاقمندان مواجه می شوم و هنرم را عرضه می كنم.
منبع: فرهنگستان هنر/الهام طالبی
نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: برچسبها: [ پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:استاد صفر, از علامت سازی تا عشق بازی, ] [ 8:19 ] [ اكبر احمدي ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |