كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع)
امور فرهنگي وهنري قرآني تربيتي اعتقادي
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع) و آدرس canonemamhssan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





داستانى عجيب از شعور حيوانات

مرحوم ثقةالاسلام نورى در كتاب كلمه طيبه داستان عجيبى نقل كرده است در زمان خود ايشان مى‏فرمايد: در زمان والد علامه‏ام (پدرش از علماى بزرگ زمان و ساكن قريه نور بوده است) در آن وقت سيد جليلى از سادات طالقان به رشت مى‏آمده و بابت سهم سادات تجار رشت به او كمك مى‏كردند. در اين سال وضع تجار خوب شده بود. اين سيد بزرگوار هم دويست اشرفى (در آن زمان خيلى بوده است) طلا جمع و آماده كرد خواست از رشت حركت كند اول بيايد قريه نور پيش پدرم. موقعى كه حركت كرد در اثناى راه يك نفر دزد سوار بر اسب بود به اين سيد ساده رسيد تعارفى كرد از سيد احوال پرسيد. اين سيد هم كاملاً سفره دلش را باز كرد. دزد ديد عجب طعمه خوبى است در فكر اين است كه سيد را بيندازد در راه و بالاخره جاى خلوتى بشود پولها را از او بزند، سيد بيچاره هم گفت تا قريه نور دزد گفت من هم تصادفاً مى‏خواهم بروم آنجا دوتايمان همسفر هستيم در اثناى راه رسيدند به لب دريا، چند ماهى گير چادر زده بودند براى ماهى گرفتن اين دو نفر براى رفع خستگى نشستند پهلوى اين چند ماهيگير كه چاى بخورند، رفع خستگيشان بشود،5 ماهيگيرها هم دزد را مى‏شناختند باج از آنها مى‏گرفت، سيد بيچاره را هم مى‏شناختند مقدارى كه نشستند دزد بلند شد رفت براى تطهير تا دور شد ماهيگيرها به سيد گفتند آيا او را مى‏شناسى، گفت آدم خوبى است. گفتند اين دزد است.
سيد بيچاره ترسيد گفت: از كجا مى‏گوئيد گفتند از ما باج مى‏گيرد گفت به دادم برسيد براى خاطر جدم گفتند ما هيچ كارى نمى‏توانيم بكنيم مگر اينكه وقتى آمد تو به يك بهانه‏اى برو ما او را مشغول مى‏كنيم تو خودت را به جنگل برسان، اجمالاً دزد برگشت نشست، مقدارى گذشت سيد هم به بهانه تطهير كردن رفت مقدارى گذشت و ماهيگيرها هم دزد را مشغول كردند، پس از چند ساعت دزد خبر شد فهميد كه اينها كلاه سرش گذاشته‏اند طعمه را فرار داده‏اند تهديدشان كرد گفت من خودم را به سيد مى‏رسانم، لختش مى‏كنم سپس مى‏كشمش بعد هم مى‏آيم به حساب شما مى‏رسم سوار اسب شد به جنگل رفت، سيد بيچاره خودش را به جنگل رسانده بود تا هوا تاريك شد صداى جانورها وحشتناك بود. از ترس جانورها از درختى بالا رفت، دزد هم به همان راهى كه سيد بيچاره رفته بود آمد تا در جنگل نزديك درخت اينجا كه رسيد ديگر نفهميد سيد كجا رفته بالاخره پاى درخت چيزى خورد و خوابيد كه صبح سيد را دنبال كند، سيد بيچاره هم كه معلوم است آن بالا مى‏بيند. اجمالاً ساعتى از خواب اين دزد گذشت شغالى صدائى داد يك دفعه به صداى يك شغال بيست تا يا بيشتر شغال از اطراف جنگل جمع شدند ولى آهسته آهسته، كه از صداى پايشان دزد بيدار نشود همه دور اين يكى جمع شدند ديد همان استاد كل كه صدا زده بود رفت جلو، اينها همه آهسته آهسته عقبش مى‏رفتند.
اول تفنگش را با دندانش گرفت آورد اين طرف پوستى كه رويش كشيده بود كندند و خوردند، تفنگ را در گودالى انداختند با چنگالشان رويش خاك ريختند بعد شمشير اين دزد را هم برداشتند و جائى خاك كردند، بعد زين اسبش را هم بردند بدون اينكه دزد بيدار بشود.
بعد تمام اين شغالها كم كم آمدند تا نزديكش شدند همه با هم به او حمله كردند مهلتش ندادند ريختند از سر تا پايش هر چه مى‏شد خوردند، چيزى باقى نگذاشتند غير از استخوان‏هايش همه را خوردند سيد هم از بالا كيف مى‏كرد، صبح كه شد سيد از درخت پائين آمد شمشير و تفنگ دزد را برداشت چون ديده بود شغالها كجا گذاشته بودند زين اسب را هم روى اسب گذاشت سوار اسب دزد شده به قريه نور پيش پدر حاجى نورى مى‏آيد و نفس راحتى مى‏كشد(54) .
در حيوة الحيوان دميرى نقل مى‏كند از على بن حاتم، مى‏گويد: در كوفه عادت ديرينه من بود هميشه نان خشك خرد مى‏كردم، اول روز در لانه مورچه‏هائى كه در منزل بودند مى‏ريختم مورچه‏ها مى‏آمدند به تدريج اين ذرات را مى‏بردند، يك روز طبق معمول خرده نان‏ها را ريختم بعد از ظهر و عصر رد شدم نگاه همان محل كردم ديدم يك ذره دست نخورده، پس از تحقيق ديدم امروز روز عاشوراى حسين (عليه السلام) است.

جن و ملك بر آدميان گريه مى‏كنند

 

گويا عزاى سيد اولاد آدم است


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 12 اسفند 1391برچسب:داستانى عجيب از شعور حيوانات, ] [ 16:21 ] [ اكبر احمدي ]

تسبيح ملكوتى را افراد ملكوتى مى‏شنوند

مرتبه دوم از تسبيح اشيا تسبيح ملكوتى است و ان من شى‏ء الا يسبح بحمده ولكن لا تفقهون تسبيحهم‏(53) آدم در ملك است در ظاهر و حس است محسوس را مى‏بيند و درك مى‏كند بدن آدمى، باطنش دائما سبحان الله گويان است اگر بعضى از افراد بشر در برخى از اوقات حالى پيدا بكنند صداها مى‏شنوند، مى‏بينند كه در و ديوار همه سبحان الله مى‏گويد به لسان فصيح، اما ملكوتى نه ملكى، آن تسبيحى كه اشيا مى‏كنند ملكى نيست تسبيح ملكوتى است تا كسى در ملكوت راهى پيدا نكند به آن اطلاع پيدا نمى‏كند. بشر امروزه كه كمى صنعت مى‏داند، غرور عجيبى پيدا كرده كه غير از خودش را بى خبر مى‏داند اولاً علم را اختصاص مى‏دهد به طايفه‏اى از بشر كه خودشان هستند و غير از بشر كه هيچ، اين حرف اختصاص به اين دوره ندارد. سابق هم زياد علم را اختصاص به بشر مى‏دادند در حالتى كه قرآن و روايات اهل بيت اثبات شعور براى تمام حيوانات و نباتات بلكه جمادات نموده است مثلاً شعور نبات بيش از جماد است شعور حيوانات بيش از نباتات است.
روايتى دارد كه هر حيوانى سه علم دارد: علم به خدا منتها علم به علم ندارد.

آهوهاى تشنه و قطعه ابر

نوشته‏اند وقتى چند آهو تشنه بودند در صحرا، در اين گودال و آن گودال جاهائى كه احتمال آب مى‏دادند مى‏گشتند تا آخرين دامنه‏اى كه احتمال آب مى‏دادند ديدند نيست يك دفعه سر را بالا كردند طولى نكشيد قطعه ابرى پيدا شد و باران باريد. امام فخر رازى از قول آنكه ديده است اين قضيه را نقل مى‏نمايد. حيوان است ولى مى‏داند خالق دارد.
دوم نر و ماده‏شناسى، سوم تغذيه سالم‏شناسى، هر حيوانى اين سه مرتبه از علم را داراست.
بالاتر بگويم چيزهائى از شناخت اين حيوانات طلوع كرده است واقعاً آدمى را حيران مى‏كند داستانى بگويم.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ شنبه 12 اسفند 1391برچسب:تسبيح ملكوتى را افراد ملكوتى مى‏شنوند, ] [ 16:18 ] [ اكبر احمدي ]

صدا و بند انگشت، ظهور قدرت

عجيب‏تر از صورت بگويم كه به زبان حال مى‏گويد: سبحان الله گلو و صوت است از جهت صدا و حنجره، دو نفر نيستند كه مثل هم باشند هر كسى يك لهجه‏اى دارد. در تلفن از لهجه مى‏فهمى كيست؟ زنست يا مرد حتى دانشمندان مى‏گويند كه عقدهاى بند انگشتان مثل هم نيست هر انگشتى عقدها و دائره هائى دارد، دو نفر نيستند كه دائره انگشتشان مثل هم باشد اين هم كه در سالهاى اخير زدن انگشت اعتبار دولتى پيدا كرده اگر كسى سواد ندارد امضاء كند بايد انگشت بزند، روى ميزان صحيح عقلى است چون اثر انگشت اين شخص غير از اثر انگشت ديگرى است حالا جا دارد كه بگوئى تبارك الله احسن الخالقين آيا گلوى تو، انگشت تو، زبان تو، صورت تو، چشم تو، دندان و مژگان تو همه‏اش مى‏گويد: سبحان الله يا نه؟
تمام اجزاى صورت مى‏گويد: سبحان الله، الحمدلله چيزهاى ديگرت هم همين است.

قدرتنمائى در عالم گياهان

هر گياهى كه نگاه مى‏كنى مى‏بينى مى‏گويد سبحان الله، حيرت‏آور است، يك دلو آب پاى درختى بريز كه خشك شده آن وقت نگاهش بكن اين چه قدرت و جاذبه و نفوذ حكم است، حكم الهى چيست كه تخلف‏پذير نيست. يك حلب آب اگر پاى درختى ريخته شد، به حكم تكوينى الهى جاذبه اين درخت به تمام شاخه‏ها آب مى‏رساند، به تمام برگها تمام فرعها آب برسد. والله عجيب است، آيا مى‏شود كه به يك برگ آب نرسد؟
امام صادق (عليه السلام) مى‏فرمايد نگاه بكن بوته هندوانه و خربزه در تابستان، چون هوا گرم است، بدن به مايعات زياد علاقه دارد.
ميوه‏اى مثل هندوانه در تابستان به كار مى‏خورد، در زمستان چه فايده؟ امام مى‏فرمايد نگاه بكن خدا چه كرده است، خود اين خربزه مى‏گويد سبحان الله.
ديگر مسأله شاخه و ساقه است نمى‏شود كه خربزه ساقه داشته باشد يعنى مثل درخت نارنج باشد تمامش خراب مى‏شود و شاخه را مى‏شكند بعضى هندوانه‏ها 9 كيلو است چون سنگين است سطح زمين بايد دايه‏اش باشد لذا روى زمين پهن مى‏شود.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 11 اسفند 1391برچسب:صدا و بند انگشت, ظهور قدرت, ] [ 7:49 ] [ اكبر احمدي ]

قلم قدرت در يك وجب صورت

صفحه صورتت يك وجب هست دست قدرت چند نقش كرده يكى چشمت، اين چشم بادامى به اين قشنگى چقدر فصيح مى‏گويد سازنده من بدون پرگار بدون اينكه مال يكى غير از ديگرى باشد ميليونها، ميلياردها توى يك وجب در يك وجب چشم درست كرده است. چون اگر چشمهايتان چهارگوشه بود چطورى بوديد، خيلى آدم هيولا مى‏شود خدا چشم را بادامى قرار داده كه از دو گوشه‏اش چركها و رطوبات زائده بيرون بيايد. اما راجع به بينى: دو سوراخ براى بينى قرار داده و به يك تير چندين نشان زده است، اولاً سوراخ قرار داد براى اينكه فضولات مغزت از اين دو راه پائين بيايد، لذا سوراخ را پائين قرار داد نه بالا ثانيا نفع اهمش اتصال و ارتباط اين سوراخ بينى با قصبة الريه است يعنى از گلو دو راه دارد يكى راه دستگاه خوراك است كه مى‏رود پائين و متصل به معده است و ديگر راهى است كه اتصال به ريه و دستگاه تنفس دارد دو سوراخ است. در گلو يك راه نفس كشيدن، يك راه خوراك پائين رفتن. راه نفس كشيدن اتصالى به داخل دهان داده اتصالى هم به دماغ داده است براى اينكه آدمى هر لحظه بايد نفس بكشد اتصالش داد به يك سوراخ ديگر، كه وقتى با دهان خوراك مى‏خورد از سوراخ بينى نفس بكشد، چرا دوتايش كرد؟ گاهى سوراخ بينى مى‏گيرد خدا يدكى برايش درست كرد تا بتوانى نفس بكشى اگر اين سوراخ دماغ نباشد آدمى چيزى كه در دهنش است بايد بيرونش بياورد و نفس بكشد آن وقت دوباره به دهان بگذارد، آن دماغش آن دندانهايش آن زيبائى ابروهايش.
مى‏خواهم معنى سبحان الله را بگويم يعنى هر صورتى را كه مى‏بينى به لسان حال مى‏گويد: سبحان الله، نقاش قدرت چه نقش‏بندى كه كرده است! ابرو مى‏گويد: سبحان الله، دماغت مى‏گويد: سبحان الله، چشمانت مى‏گويد: سبحان الله، زبان و گوشت مى‏گويد: سبحان الله، صورت آدمى يك وجب در يك وجب است تمام بشر يكنواخت هستند مى‏گويند چهار ميليارد بشر هستند تا آيا دو تا بشر شما سراغ داريد كه به هم مشتبه بشوند. دو نفر را در دنيا پيدا بكن كه به هم مشتبه بشوند با اينكه صورتها به اندازه يكديگر حتى‏3 پدر و پسر با هم و برادر با برادر مشتبه نمى‏شوند اين تمايز را چرا قرار داد به علت اينكه اين بشر زندگيش اجتماعى است اگر با هم مشتبه بشوند وضع بهم مى‏خورد.
مثلا كسى پولى را برداشت و در رفت شما مى‏خواهيد پيدايش بكنيد، بيچاره‏اى كه شكل اوست بگيريد هر چه بگويد من نيستم، اگر شكلها با هم مشتبه مى‏شد، زندگى ميسر نمى‏شد. فتبارك الله احسن الخالقين‏(52) .


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 11 اسفند 1391برچسب:قلم قدرت در يك وجب صورت, ] [ 7:47 ] [ اكبر احمدي ]

همه موجودات گواهى به پاكى خدا مى‏دهند

آيه بعد سبح ، يكى از موضوعات مهم قرآن مجيد تسبيح و حمد عالم وجود است. چندين جاى از قرآن از اين حكمت عالى براى طالبين معرفت خبر مى‏دهد خيال نكن تو مى‏گوئى سبحان الله سبح لله ما فى السموات والارض‏(49) - يسبح لله ما فى السموات و ما فى ألارض‏(50) - و ان من شى‏ء الا يسبح بحمده‏(51) ماضى، مستقبل، حال براى چه است؟ براى استمرار است يعنى متصل، تمام عالم وجود تمام ذرات عالم هستى، همه تسبيح مى‏كنند ذات بيزوال رب العالمين را - نيست چيزى مگر اينكه تسبيح و ستايش مى‏كنند رب العالمين را يسبح لله ما فى السموات و ما فى ألارض فعل مضارع دلالت بر استمرار و دوام دارد اى مؤمن اگر در ركوعت سه مرتبه مى‏گوئى سبحان ربى العظيم و بحمده سراسر عالم وجود متصل مى‏گويند سبحان الله تمام دستگاه هستى همه در تحميد حقند.

سه قسم تسبيح

و اما معنى تسبيح و حمد خدا يعنى چه، خلاصه آنچه گفته شد و هر سه قسم صحيح و مانعى ندارد هر سه قسم باشد، سه قسم تسبيح پروردگار تصور گرديده است و درست است. اول تسبيح تكوينى به لسان حال جميع عالم وجود.

هر گياهى كه از زمين رويد

 

وحده لاشريك له گويد

حالا من فهرستش را بگويم، شرحش ان شاء الله بعد گفته مى‏شود اول تسبيح لسان حال، تسبيح تكوينى - دوم تسبيح ملكوتى، قولى ملكوتى سوم تسبيح قولى ملكى كه مختص به افرادى از بشر است كه مؤمنينند.
مرتبه اول از تسبيح، كه تمام عالم هستى به لسان حال مى‏گويند سبحان الله - سبحان يعنى پاك و منزه از هر عيب و نقص است. خداى تعالى هيچ نقصى در دستگاه خلقتش نيست و نبوده و نخواهد بود الحمدلله اثبات هر كمالى است هر چه قدرت و حكمت است از خداست مثال بزنم: اگر خط خوبى به دست شما برسد مانند خط مير و خط درويش كه خط نسخهايش قيمتى است، همينطور كه نگاهش مى‏كنى از اول صفحه تا آخر به لسان جلى مى‏گويد نويسنده من استاد خط بوده واقعاً هر چه نگاه مى‏كنم مى‏بينم اين دايره‏هاى نونى كه نوشته شده قوس دال يا نقطه نون كه نوشته شده اين جناب مير، استاد خط روزگار بوده هر چه مى‏خواهم توى صفحه نگاه كنم يك نقصى، يك نقطه‏اى كه ذره‏اى انحراف در آن باشد نمى‏بينم، اين صفحه به لسان فصيح مى‏گويد احسنت، مرحبا اى مرحوم مير.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 11 اسفند 1391برچسب:همه موجودات گواهى به پاكى خدا مى‏دهند, ] [ 7:46 ] [ اكبر احمدي ]

بسم الله الرحمن الرحيم
سبح لله ما فى السموات والارض و هوالعزيز الحكيم‏(42)

رحمت رحمانى تكوينى و رحمت رحيمى كسبى است

روز گذشته كلام درباره الرحمن الرحيم بود. الرحمن صفت عامه رحمت كامل الهى در عالم دنياست مورد رحمت رحمانيه هم تمام موجودات است. آنچه لباس هستى پوشيده است از كرم خاكى تا كرات دور دست، از عرش تا فرش رحمت همه را فرا گرفته است، يعنى آنچه اين موجود نياز داشته به او عنايت كرده است براى جلب منفعت و دفع مضرات آنچه لازم داشته به او عطا فرموده است، خواه بخواهد خواه نخواهد.

ما عدم بوديم تقاضامان نبود

 

لطف حق ناگفته ما مى‏شنود

بدون اينكه مخلوق بگويد چنين و چنان مى‏خواهم، خدا به او داده است. آيا حيوان بدون چشم مى‏تواند زندگى كند؟ نه، پس به او چشم مى‏دهد. حالا كه مى‏خواهد چشمش بدهد كجا بايد قرار بدهد - بايد جلو باشد آن هم در قسمت عضو بالا كه سر باشد و آن هم بايد در پيشانى، اين رحمت است و همچنين در باب رزق رساندن به مخلوق هر جنبنده‏اى به رحمت رحمانيه‏اش رزقش را به او داده و خواهد داد(43) خواه شكر بكند يا نكند.
اما رحمت رحيميه يعنى رحمت در آخرت و پس از مرگ مختصر است به هر كس كه با ايمان از دنيا برود. كسى كه ايمان به خدا و رسولش داشته باشد، رحمت الهى شامل حال او مى‏گردد(44) بنابراين رحمت دنيوى و رحمانى خدا اكتسابى نيست رحمت تكوينيه است و عطا - اما رحمت آخرتى رحيمى اكتساب مى‏خواهد كه آدمى كارى بكند كه مورد رحم خدا بشود و آن ايمان و عمل صالح است. اگر كسى ايمان ندارد كافر و قلدر است مورد رحم نيست خداوند ارحم الرحمين است اما فى موضع العفو و الرحمة اشدالمعاقبين است فى موضع النكال و النقمة(45) فرعونى كه آنقدر قلدر است كه مى‏گويد غير از خودم خدائى براى شما سراغ ندارم‏(46) چگونه او را به بهشت ببرند؟ بهشت جاى لطيفها است، بهشت براى اين قلدرها خلاف عدل است، عدل يعنى هر كسى را جاى مناسبش جاى دادن.
همه بايد از صراط رد شوند، هر كس جهنمى است جاذبه جهنم او را پائين مى‏كشد، هر كس كه بهشتى است، به سلامت رد مى‏شود منادى بين بهشت و جهنم ندائى مى‏دهد كه تمام بشر مى‏شنوند. مى‏گويد سپاس سزاوار خداست كه هر كسى را جاى خودش نشاند(47) آن كسى كه قلدر و كافر است مريض است بهشت دارالسلام است مريض‏1 را بايد به بيمارستان ببرند اين كسى كه سرطان دارد چكارش به باغ گلزار - كافر كور است جلوى روى كور، چه بگذارند(48) رحيم براى الدين يتقون است هر كس اهل تقوا شد رحم خدا آنجاست هر كس اينجا اهل رقت و تاثر شد (كتاب قلب سليم باب قساوت قلبش را بخوانيد تا معنى رقت قلب دانسته شود) مورد رحم خداست.
ديروز هم اشاره‏اى كردم آن نفس غليظى كه به زير دستش، به زنش رحم نمى‏كند، رحم به او معنى ندارد، خدا به چه چيزش رحم كند دلى كه قساوت دارد اصلاً جاى رحم نيست.
پس رحمت رحيميه مختص به مؤمن است - هر كس در دنيا ايمان را كسب كند، رحمت الهيه شامل حالش مى‏گردد.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 11 اسفند 1391برچسب:رحمت رحمانى تكوينى و رحمت رحيمى كسبى است, ] [ 7:45 ] [ اكبر احمدي ]

گبر و شفقت به پرندگان

بزرگى نوشته است: بيرون صحرا رد مى‏شدم ديدم گبرى دامن پر از گندم كرده در اين صحراى پر از برف، برفها را عقب مى‏زند مقدارى گندم مى‏ريزد و رد مى‏شود. پيش رفتم گفتم جناب گبر چكار مى‏كنى؟ گفت امروز برف همه جا را گرفته، به فكر پرنده‏ها افتادم. اين شخص مى‏گويد من به او گفتم انما يتقبل الله من المتقين‏(41) تو كه تقوا ندارى، تو كه اهل توحيد نيستى عملت فايده ندارد، اين چه كارى است كه مى‏كنى، جواب خوبى داد گفت من گبر هستم اما خداى عالم كه خالق اين پرنده‏ها است و خالق من و همه است، آيا مى‏بيند يا نه؟ گفتم البته مى‏بيند گفت برايم كافى است. طولى نكشيد او را در مراسم حج مشاهده كردم رو به من كرد و گفت ديدى خالق من و پرنده‏ها ديد و چگونه تلافى كرد مرا به اسلام هدايت فرمود.

19) لئالى الاخبار، جلد 3، ص 346، حديث 12.
20)
كيف الكيف فلان يقال له كيف و اين الاين الاين فلا يقال له اين.
21)
يا من فى الممات قدرته كتاب مفاتيح الجنان (دعاى جوشن كبير)، رقم 43.
22)
كتاب مفاتيح الجنان، تعقيبات نماز (عصر.)
23)
انا الذى عصيت جبار السماء انا الذى اعطيت على معاصى الجليل الرشا انا الذى حين بشرت بها خرجت اليها اسعى انا الذى امهلتنى فما ارعويت و سترت على فما استحييت و عملت بالمعاصى فتعديت و اسقطتنى من عينك فما باليت.
دعاى ابى حمزه ثمالى، مفاتيح، ص 190.
24)
كتاب مفاتيح الجنان، دعاى افطار.
25)
لا ستراحة الأنفس...، والمومن يعتبر عندها. مصباح الشريعة، باب 59، ص 126. 26) اللهم كما اطعمتنيه طيبا فى عافية فاخرجه منى خبيثا فى عافية فيالها من نعمة لا يقدر القادرون قدرها.
وسائل كتاب طهارة، ج 2، ص 217.
27)
الحمدلله الذى اماط عنى الاذى و هنأنى طعامى و شرابى و عافانى من البلوى. جامع الاحاديث، جلد 2، ص 194، حديث 7.
28)
اقرأ كتابك كفى بنفسك اليوم عليك حسيباً.
سوره بنى اسرائيل، آيه 14.
29)
الذين يذكرون الله قياما و قعودا و على جنوبهم.
سوره آل عمران، آيه 191.
30)
اذا نودى للصلوة من يوم الجمعة فاسعوا الى ذكر الله و ذروالبيع.
سوره جمعه، آيه 9.
31)
من جاء بالحسنة فله عشر امثالها
سوره انعام، آيه 161.
32)
اصول كافى، ج 2، ص 358، ح 14.
33)
للصائم فرحتان فرحة عند الافطار و فرحة عند لقاء الله.
وقايع الايام، ص 422.
34)
كلوا و اشربوا هنيئا بما اسلفتم فى ألايام الخالية.
سوره حاقة، آيه 24 .
35)
تفسير برهان، ج 1، ص 44 و ص 45.
36)
تفسير برهان، ج 1، ص 44 و ص 45.
37)
اولم يروا الى الطير فوقهم صافات و يقبضن ما يمسكهن الا الرحمن . سوره ملك، آيه 19. 38) ان اميرالمؤمنين (عليه السلام) حين اتاه سلمان و هون مغط رأسه و قال سلمان ان فى زكاماً فقال (عليه السلام) ان فى كل شخص ستة عروق، عرق الجنون و الجذام و العمى و الطاعون و البرص و البواسير. فاذا تحرك عرق الجنون ارسل الله عليه الزكام فيبطله و اذا تحرك عرق الجذام انبت الله الشعر فى ألانف فيبطله ولا تأخذه بالمنقاش و خده بالمقراض و اذا تحرك عرق العمى ارسل الله عليه الرمد و اذا تحرك عرق الطاعون ارسل الله عليه السعال فيخرجه بلغما و اذا تحرك عرق البرص ارسل الله عليه الدماميل فيخرجه قيحا و اذا تحرك عرق البواسير ارسل الله عليه الشقوق فى ألاعقاب .
39)
اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئك هم المهتدون.
سوره بقره، آيه 157.
40)
لهم فيها ما يشاؤن
سوره فرقان، آيه 16.
41)
سوره مائده، آيه 27.
42)
سوره حديد، آيه 1.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:گبر و شفقت به پرندگان, ] [ 7:18 ] [ اكبر احمدي ]

رحمت رحيميه ويژه مؤمنين

رحمت رحيميه مختص طايفه خاصى از بشر است در هر كس ايمانى پيدا شد مورد رحمت رحيميه الهى است.
رحمت رحيميه الهى به حسب كيفيت مقابل تمام رحمت رحمانى عامه تكوينى است يعنى يك نفر مؤمن را كه خدا رحم مى‏كند آن رحمت رحيميه‏اش معادل است با تمام رحمتهائى كه به جميع عالم هستى افاضه فرموده است. عنايت و حيات ابدى و سلطنتى كه به مؤمن مى‏دهد هزار سال، صدهزار سال يك ميليون سال نه، بلكه بينهايت (خالدين فيها) آن هم هر چه اراده كند بشود(40) .

خيال سلطنتم بود بندگى تو كردم

 

هواى خواجگيم بود خدمت تو گزيدم

مى‏خواهى حيات هميشگى داشته باشى، بنده خدا شو، مى‏خواهى رحمت تامه كامله باقيه به تو برسد، بنده خدا شو.
رحمت رحيميه خدا به كسى داده مى‏شود كه از رحمت حق در خودش ظهور باشد، اگر رحمى در خودت بود سزاوار رحمت پروردگار مى‏شوى: آن وقت بگو: يا رب ارحم خدايا رحمم كن، اگر در خودت رحمتى باشد، آن رحمت رحيميه الهى را هم مى‏توانى راستى بطلبى و خدا هم به تو مى‏دهد.
اما اگر خداى نكرده رحم ندارى، نه به زن و بچه، نه به مشترى، نه به يتيم و زيردستت، رحم نمى‏كنى. هر طورى هستى خدا هم همينطور با تو معامله مى‏كند. تا كرم در تو نباشد، توقع كرم خدا غلط است، كرم خوب است يا بد؟ اگر بد است چرا مى‏خواهى، اگر خوب است چرا ندارى؟ به زبانش مى‏گويد خدايا رحم كن، كرم كن. آرى كسى كه مى‏گوئى خدايا فرج امام زمان (عج) را نزديك فرما، امام زمان براى عدل است عدل خوب است يا بد؟ با زنت با بچه‏ات عدل مى‏كنى؟ با همسايه‏ات عدل مى‏كنى؟ با هم مجلسيت عدل مى‏كنى؟ با بدهكارت عدل مى‏كنى؟ مى‏خواهى خدا رحمتت كند بايد رحمى در خودت باشد تا جائى كه بايد مؤمن به جميع خلق رحم كند حتى به كافر، حتى به گنهكار، آى مقدسها اگر رد شدى ديدى يك نفر روزه مى‏خورد، بايد دلت به حالش بسوزد رحم كنى مثل اينكه اگر رد شدى ديدى يك نفر دامن لباسش آتش گرفته و خودش هم ملتفت نيست، از پشت سرش‏9 نگاه مى‏كنى، مى‏بينى آتش دارد بالا مى‏رود، داد مى‏زنى، از شفقت و مهر، آب هر جا باشد پيدا مى‏كنى آتشش را خاموش مى‏كنى. اگر ديدى در خيابان يك نفر روزه مى‏خورد، دلت بسوزد كه آتش به وجود و هستى خودش زده به آب توبه او را راهنمائى كن، به او بگو شايد مريضى، اگر مريض هستى مريض حق ندارد آشكارا روزه بخورد، حرام است، عذر دارى آى زن، اگر عذر زنانه دارى، اگر مسافر هستى حق ندارى بين جمع روزه بخورى حرام است. ماه رمضان اعلام آتش بس است جنگ با خدا تمام شد، ماه رمضان حريم خداست.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:رحمت رحيميه ويژه مؤمنين, ] [ 7:17 ] [ اكبر احمدي ]

بيمارى در اثر گناه و كفاره آن

در كلمه طيبه ذكر كرده است كه به امام صادق (عليه السلام) گفتند: آقا زاده‏تان اسماعيل ناگهان تب كرده بسترى شده است حضرت بلند شد آمد عيادت، ديد تب نه تب عارضه و مزاجى است، تبى است كه به سبب خاصى پيش آمده است، امام مى‏خواهد سببش را پيدا كند فرمود پسر راست بگو امروز چكار كردى، بالاخره گفت صداى كنيز زدم اعتنا نكرد دنبالش كردم تا او را ادب كنم پايش به دامن پيراهنش گرفت به زمين خورد، من هم او را رها كردم برگشتم مى‏بينم تب كردم افتادم.
امام صادق (عليه السلام) (حاصل روايت منقوله) فرمود شكر خداى را كه تلافى كار فرزند مرا در دنيا قرار داد يعنى اين گناهى كه تو كردى يك نفر مظلوم را دنبال كردى همينجا در دنيا تلافى شد و به آخرت نيفتاد و همچنين كم و زياد شدن مال آن هم حكمتها دارد، حرف اينجا زياد است.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:بيمارى در اثر گناه و كفاره آن, ] [ 7:14 ] [ اكبر احمدي ]

رحمت بينى، بايد ملكه شود

چيزى كه آدم را با خداى خودش بدبين مى‏كند و رحمت ناشناسى مى‏كند، حرص است فردا كه سهل است ماه ديگر، سال ديگر كه سهل است مى‏خواهد هميشه اينجا بماند. يك نفر به بزرگى گفت، آقا فردا چطور مى‏شود؟ فرمود بنده خدا اگر خدا نماز فردا را امروز از تو خواست: تو هم رزق فردا را از او بخواه، در كم و زيادها نعمتهاى خدا را فراموش مى‏كند، انسان بايد هميشه رحمت بين باشد، جهات هستى را ببيند نه جهات فقد را، پيغمبر اسلام سفارش فرمود: اى مسلمان، در امر دنيا نگاه بالاتر نكن كه مثلاً دنيايش كمى بهتر از تو شده است، نگاه پائين دستت كن، نگاه آن كس نكن كه مرضى ندارد، نگاه كسى بكن كه از تو مرضش بيشتر است، آى مريض نگاه آنكه سالم است نكن، نگاه كن به آن كسى كه مرضش نسبت به تو بيشتر است اگر مى‏خواهى رحمت شناس گردى. ديگر آنكه بلاها و سختيها از قبيل انواع مرضها تا برسد به مرگ، آدمى به خيالش خلاف رحمت است همينجا اشتباه مى‏كند، رحمت را نمى‏شناسد، اگر چيزى خلاف ميلت ديدى نگو اين خلاف رحمت است يقيناً زير پرده رحمت است.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:رحمت بينى, بايد ملكه شود, ] [ 16:35 ] [ اكبر احمدي ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 74 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

اين وبلاگ متعلق به كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع) شهر سلامي است ؛ اين وبلاگ در خصوص انعكاس فعاليت هاي ( فرهنگي وهنري ؛ قرآني ؛ اعتقادي ديني مذهبي ؛ وتربيتي راه اندازي شده است
موضوعات وب
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





اك
اك

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 17
بازدید دیروز : 14
بازدید هفته : 61
بازدید ماه : 17
بازدید کل : 173579
تعداد مطالب : 733
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1

اك

اك اك اك اك